• وبلاگ : SoSKeSTaNe MaN ♥ღ♫ANDY♫ღ♥
  • يادداشت : جونورشناسي
  • نظرات : 34 خصوصي ، 20 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + proof 
    ميدوني؟!!!؟که من وقتي جدي حرف ميزنم اينطور شروع ميکنم:ميدوني.....نميدونم چرا کامتم اينقدر خشن و جدي شد....ولي ديگه تحمل اين سياست بازي ها رو ندارم،دارم با خودم ميجنگم،ميدونم ميشه همه کار کرد اما تو راه حلش موندم،زيادي ايده ال..لي شده چيزهايي که ميخوام،ولي دارم فکر ميکنم..همونطور که فلسفه اي که قبولش دارم....جزوي از ذهنم،و فکرهايي که کردم..بعدش تازه ديدم زرشک فيلسوفها....که همشون همون حرفاي منو ميزنن..با اين فرق که هر تيکش ماله يکدوم بود(من 2 حالت دارم يا فروتن فروتن يا داناي کل..الان هم داناي کل شدم)پس شايد از کنار هم قرار دادنه..مکتبهاي لعنتي بشه يه چجيزي ازش دراورد روش فکر کرد پرورشش داد....و....اون خيلي ساده باشه دولت رو کوچيک کنه....چيزي باشه عملي....من به خودم هم که نگاه ميکنم ميبينم در حد ايده ال هاي خودم نيستم.اما بعدش به اين نتيجه رسيدم واقعا قسمت بيشترش ماله اين بوده که توي يه جبر هستم(نه همش ها)اما اين که طرحي که داشتم فکر ميکنم به نتيجه نميرسه ماله اينه که.....تو دانشگاه دورم رو يه مشت نفهم گرفتن....اينا نا اميدم ميکنه....اينا وقتي براشون از زندگي و صداقت....ارزش هايي که براشون احترام قائلم حرف ميزنم کر هستن.....يعني خلا سلاح هستن ها..عمرا جلوي استدلالهام جوابي ندارن بدن...اما باز فردا انگار نه انگار.....اونها شنيدن اما باور نکردن