آينه كاميون، پارچه اضافي، پل رو شونه؛ خريداريم!
واقعيت ها رو نوشتي. من كه با اين وضع اميدي به اقتصاد ايران ندارم فعلا، همش شده وارداتي از لوازم آرايش گرفته تا مبل!
از نظر اقتصاد دان ها چيزهايي كه نوشتي به جهاني شدن دنيا ربط داره.
ولي نكه بازده اجتماعي انقلاب عقده اي شدن مردم بود ديگه عقل ها و قلب ها كرايه داده شدن!
پس شد آنچه شد...
خداييش خيلي باحال و درست نوشتي....
به منم سر بزن...
خانم کوچولو اين مرد دلتمگ مثل اينکه تورو جدي گرفته........................
حداقال يه كم مي دونم كه تو خارج تيپا بر اساس يه فلسفه انتخاب ميشن...نه اينكه هر چي مد شد...اين مورد حتي در مورد موسيقي هم صادقه...اما ما هرچي مد بشه مي پوشيم و گوش مي ديم...بدون اينكه بدونيم مال چه گروه و مكتبيه... بهر حال...
به هر حال ميشه يه خيلي چيزا فكر كرد...به تغيير مد ها...يادته يه چند سال مانتوهاي بلند مد شده بود تا نوك پا...بعد از اون مانتوها كوتاه شد و شد و شد...
خوب حالا تاثير رسانه ها رو مردم و زندگي ها بيشتر شده...چه برسه به تيپ و مد...يادمه اون فبل ترها دخترا تا زماني كه ازدواج نمي كردن زير ابرو برنمي داشتن و آرايش نمي كردن...اما حالا وقتي ميري آرايشگاه مردونه....و آرايشگر مثل هميشه سوال مي كنه كه چيكار كنم...آخرش هم مي پرسه ابروتونو بر مي داريد...حالا پسرا ابرو بر ميدارن و مو رنگ مي كنن...چه برسه به دختر ا...
راستش...قبل تر از سال ۷۰ يعني دهه ۶۰ وضع يه کمي بدتر بود...اون موقع ۲ تا کانال تلوزيوني بود...اکثرا هم سياه و سفيد... کلا هم رو هم روزي ۵-۶ ساعت بيشتر برنامه نبود...خوب اون موقع تاثير گذاري رسانه ها کمتر بود...ماهواره نبود...و قبل از اون cd ها اومده بودند...ديگه داشتن ويديو چندان افتخاري نبود...چرا كه تو كوره دهاتا هم سي دي پلير بود...شو مي ديدن به روز!...خارجي و ايراني...بعد هم كه ماهواره اومد...
مطلب جالبي نوشتي...آدم رو به فکر فرو مي بره...راستش اگه دقت کني همه چي عوض شده...يادمه يه مطلب زده بودي راجع به کارتوناي امروزي...راستش همه چي داره عوض ميشه....مد...علايق...زندگي...عشق...
اولين بار بود که بهت سر مي زدم! ولي خيلي چسبيد!!!!!!!!کلي خنديدم!.......موفق باشي
راستي تو که ميدوني از عجايب تهران همين مدل لباس پوشيدن و آرايش خانماشه بالاخره يه چي داريم با همه فرق کنه!
سلام ده سال بعد...هر جور دوست داريد بپوشيد فقط يه جور باشه که يک سوم از بدنتون پوشيده باشه بقيه اش مهم نيست...تازه اون يه سومم با خودتونه....راستي تو اسم اونو نميدوني الکي تهديد مهديد نکن!!!(به عمو مهدي سلام برسون)ميخواي همه جا جار بزن کيه اگه راست ميگي :دي!همش سر کاريه ميخوام بعضيا کف کنن(اينم خالي بستم)به پگاهم زورم نميرسه والا عروسم عروساي قديم از وقتي رفته دانشگاه ديگه زورم بش نميرسه رفته اونجا معروف شده شهرت پيدا کرده نبينم اسم کسي رو الکي بندازي تو دهن مردم..اونوقت اون واقعيه از غصه دق ميکنه ..(اينم چاخان کردم)باي فعلا حال ندارم بيشتر ور بزنم
ابرها مي گريند تا پشت پايت را خيس کنند... من انتظار را حس مي کنم.... صبر را ياد گرفته ام.... از باغچه کوچکمان زير آفتاب تابستان.... براي روزي که اندوه آسمان از.... آتش عشق افروخته اش باران بياورد.... زيبا و عالي بود... ممنون مهربون... اميدوارم موفق باشي... به من هم سر بزن...