ايول. اي اديب فرزانه. اين نقاد چيره دست. اي بزرگترين فيلسوف شناس قرن. اين نظريه پرداز دوران. آنچه گفتي بسيار جاي تفکر دارد. در مورد تمام آنچه که تا به حال ما را به اين اعمال غير انساني واداشته است. اما من به تو اي خانم کوچولوي فيلسوفيان راهنمايي ارزشمندي دارم که بتواني در پناه آن تمامي شعراي نامهربان روزگار را هدايت کني. اول ميتوانيد يک طناب از اونها که با هاش آدم دار ميزنن براي سوسکه بندازيد توي قلک و ازش خواهش کنيد که اون رو دور گردنش بندازه و بعد در حاليکه کي سر طناب رو محکم به دست گرفتيد قلک را از قسمت تحتاني به زمين بکوبيد تا بشکند. در اين صورت سوسکه نمي توانند فرار کند و شما ميتوانيد به همراه سوسکه محترم به نزديکترين قلک فروشي معتبر مراجعه کنيد و قلک جديد رو با نظر خود سوسکه انتخاب کنيد تا دعاي خيري باشه براي سوسکه و شاعر نامهربون با روزگارش. ديگه اينکه دست شما از خودش درد در نوکنه که سرزدين و تشکر کردين که سرزدم. ديگشم اين که قربونت خيلي رديف بود دوس جونم.